اعترافات خنده دار سوتی ها و گند زدن ها

 

 

طنزنوشته

 

 

 

اعتراف میکنم من از اون آدمام که اگه بابام پشتم نباشه از گرسنگی میمیرم….

 

.نمیتونم یه لقمه نون در بیارم زندگیمو بگذرونم…..خداییش بابای که پسره من دارم؟؟

 

!!ببخشید ببخشید اشتباه شد…..منم پسرم که بابای من داره؟؟!!!

 

 

 

 

اعتراف میکنم برای اولین بار ک سوار ون شدم، موقع پیاده شدن دستگیره در رو فشار دادم تا باز کنم .


نمیدونستم که در اتوماتیکه و باید راننده وا کنه.

 

 

 

 

اعتراف میکنم که کوچیک که بودم کتری رو میزاشتم رو گاز تا ابر درست شه توی اشپزخونمون


یه همچین نابغه ای ام من


دارم اینجا طلف میشم

 

 

 

 

اعتراف میکنم ۶ سالم که بود با دخترخاله هام نقشه کشیدیم که مزاحم تلفنی بشیم


واسه همین مرغ همسایه رو قرض گرفتیم


زنگ میزدیم خونه مردم، میگفتیم ببخشید مرغ ما با شما کار داره بعد گوشی رو میگرفتیم جلو نوک این مرغه


اینقد دم و پر وبال این مرغه رو میکشیدیم و میزدیم تو سرش که صداش تا آسمون میرفت!


الان روح اون مرغه هرشب میاد به خوابم!

 

 

 

اعتراف میکنم…


.
.
.
ولش کن بابا ظرفیت رازداریو ندارین میرین همه جا جار میزنین ابروم میره

 

اعتراف میکنم که سال دوم دبیرستان ۴واحد مبانی کامپیوتر داشتم بار اول بود که موس و

 

میدیدم اسمشو بلد نبودم بهش میگفتم( ماس ماسک )خدا دوستمو حفظ کنه اسمشو بهم یاد داد.

 

 

 

 

اعتراف میکنم سال۸۵ وقتی برای اولین بار سیمکارت خریدم، از بس کسی بهم زنگ نمیزد میرفتم پای تلفن عمومی و به خودم زنگ میزدم!

 

 

 

اعتراف میکنم که یه روز توخیابون بودم, متوجه شدم گوشیم رو از خونه جا گذاشتم,سریع دست بردم

 

تو جیبم که گوشیمو بردارم و زنگ بزنم خونه و بگم:اگه کسی امروز بهم زنگ زد خبرم کنید….!!!!!!!

 

 

 

سوم ابتدائی توی مدرسه از بچه ها یه تردستی یاد گرفتم.از فرط ذوق اصلا نفهمیدم

 

چطوری رسیدم خونه با عجله وبدون اینکه حتی کولیمو زمین بذارم تردستی رو برای خواهر کوچکترم که ۵سالش بود اجرا کردم


(تردستی:ادعا میکنم که میتونم کاغذو از طریق گوشم بفرستم توی دهنم.از قبل یه تکه کاغذو زیر

 

زبونم قایم کردم یه تکه کاغذم توی دستمه.حالا اینی که توی دستمه رو میارم کنار گوشم و اونی که توی دهنمه رو نشون میدم)


وقتی اجرام تموم شد سبک شدم رفتم تا ناهار بخورم.حالا خواهر فسقلیم

 

تصمیم میگیره همین تردستی رو برا عروسکهاش اجرا کنه.وای ی ی ی ی ی.تصور کن


خلاصه بیمارستان و دکتر و شستن گوش و گریه و …..


خودم دارم اعتراف میکنم که مخل خانوادم

 

 

 

 

اعتراف می کنم که: موقع رانندگی تو میدون داشتم می پیچیدم که یکی خیلی بد پیچید جلوم.

 

منم عصبانی شدم داد زدم: بیا، یهو بیا تو خیابون! هنوزم نمی دونم

 

چی می خواستم بارش کنم که این رو گفتم: بنده خدا هنگ کرده بود.

 

 

 

 

 

اعتراف می کنم که: دوستم زنگ زد خونمون گفت علیرضا امروز میای سر کار؟

 

گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه موبایل!

 

 

 

اعتراف می کنم که:بچه بودم یه کارتون نشون می داد که مورچه زیره فیله یه سوزن می زاره و فیله میره هوا.

 

منم زیره یه بنده خدایی سوزن گذاشتم که بره هوا جیغ زد ولی متاسفانه نرفت هوا!


نظرات شما عزیزان:

شهرزاد
ساعت1:44---9 شهريور 1392
خدا خفت نکنه کشتی بدبختو!!!!
پاسخ:خخخخخخخخ


Me
ساعت0:53---9 شهريور 1392
بدبختو گذاشتی تو آمپاساااااااااااا...(اون اعتراف اولی رو میگم)
پاسخ:اونم نه آمپاس آمپاس ها


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: طنز ، بخندیم ، ،

تاريخ : پنج شنبه 7 شهريور 1392 | 20:7 | نویسنده : zahra |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.